دلم ترکید از این همه بدبختی مردم
زین همه غوغا دلم پر میکشد
بی مروت ها چه کردند با دلم
فکر کردم که دگر خارج نشینم، هیچ نیست کارم با وطن
مردمانم ، میهنم
آن پاره پاره میهنم
روزی این شخص
روزی دیگر آن
زجرهای مردمی را دیدم و زخم هایی بر تنم
هر که آمد کیسه خود پر بکرد
پس چه شد آن وعده ها
آن همه ناز و ادا
***
کشوری که من به آن افتخار میکنم ، کشوری است سرمایه دار در تمام دنیا ، اما مردمش فقیر
کشوری با آن فرهنگ غنی ، اما پاسپورتش بی اعتبار
کشوری با دانش و دانشمندان فراوان ، اما در استخدام بیگانگان
کشوری با این همه خصوصیا ت و و و و
چرا باید مردم محتاج نان شب باشند
چرا باید محتاج دارو و درمان باشند
چرا باید برای یک مسافرت و درخواست ویزا با بی احترامی برخورد شوند
آنقدر چرا دارم که مخم در حال ترکیدنه
البته جواب ساده است
از ماست که بر ماست
چه خواستیم و چه شد
خدا ااااااااااااااااااااااااا پس تو کجایی ؟؟؟ ، تو هم خارج نشین شدی؟
.......... یا که از اون مرفه های بی درد